سیادِن زیرخاکی زبان شیرین تات !


 

سیاد ِ ن آواز تاریخ تات !

نگاهی گذرا به مجم و عه شعرهای تاتی استاد علی پدرام

جمشید شمسی پور خشتاونی

تات در گذر تاریخ ، زبان قدرتمندی بود و در بخش وسیعی از خاک ایران تا قفق ا ز کنونی (که هنوز دوشقه نشده بود) را شامل می شد. آمده است که امروز از آن زبان فراگیر تنها چن د شهر در زنجان ، قزوین ، گیلان و اردبیل ـ اطراف خلخال (کلور) بر جای مانده و با آن تکلم می کنند .زبان پر آوازه ای که آمیخته با زبان های دیگر به گویش و لهجه های رنگارنگی مبدل شده که همانند گل های زیبا دایره ی آفرینش واژگان را در دل خود پرورانده است .

جالب اینجاست که هر گویش از این زبان شیرین ، بزرگان و پیشقراولان خود را دارد. نظیر علی عبدلی با شعر زیبای « بُوبْشَم کلور bo bešam kelor ، طا هرخانی و... که یکی از پیشقراولان این زبان شیر ی ن استاد علی پدرام است . کهن سرو ی که از جان برای این زبان مایه گذاشته است .

قبل از هر نکته ای ، لازم است گفته آید ، راقم این سطور بنا ندار د به نقد سیادِن بپرداز د .چرا که در آن جایگاهی قرار ندارم تا به عمق این اثر سترگ رفته و آن را کالبد ش کافی نمای د . تنها جهت معرفی از این شاهکارشعر بلند تاتی به گویش تاکستان قزوین که از افتخارات سرزمین ماست به همین مقدار بسنده شده است . از این شاعر برجسته ی ساکن تاکستان آثار بیشماری پیش روی مان قرار دارد در بیوگرافی از استاد در رسانه ها اینگونه آمده است :

rId8 « علی پدرام در ۳۰ اسفند ۱۳۲۵ در تاکستان به دنیا آمد از ۵ سالگی به مکتب رفت و قبل از تحصیلات ابتدایی کتاب های  قرآن و چندین کتاب مذهبی و قسمت هایی از گلستان سعدی را در محضر مکتب دار مرحوم  ملا رمضان روخوانی کرد . پس از تحصیلات ابتدایی برای گذراندن دوره متوسطه به قزوین رفت . پس از اخذ مدرک دیپلم در رشته ادبی به دلیل پر هزینه بودن تحصیل در دانشگاه(که در آن زمان رایگان نبود) علیرغم میل باطنی به سربازی رفت و پس از آن به استخدام ثبت احوال درآمد . در سال ۵۳ در مدرسه عالی علوم اقتصادی و اجتماعی  قزوین ( دانشگاه بین المللی امام خمینی ) در رشته علوم اجتماعی پذیرفته شد و در سال ۵۷ مدرک کارشناسی خود را اخذ کرد . سرودن شعر و تحقیق را از سال ۴۵ آغاز نمود و تا کنون چندین کتاب به شرح زیر به چاپ رسانیده است :

۱ ـ آوای تات : مجموعه شعر به زبان باستانی تاتی ( زبان مادری شاعر) در قالب های مختلف شعری با آوانگاری لاتین و ترجمه فارسی .

۲ ـ نهج البلاغه منظوم

۳ ـ جای پای عبید زاکانی : ترجمه منظوم رساله دلگشای عبید زاکانی در قالب های مختلف شعری 

۴ ـ داستانزد (ضربالمثل های تاتی تاکستان) : شامل ۱۸۰۰ ضرب المثل تاتی با آوانگاری لاتین و ترجمه فارسی و شرح مختصر هر ضرب المثل

۵ ـ منظومه جمیله و جمال ( در جستجوی پدرامشهر ) : با اقتباس از یک داستان واقعی در قالب ۱۸۶۰ بیت مثنوی

۶ ـ منظومه دو جلدی سمک عیار : بازگردان کتاب سترگ پنج جلدی سمک عیار نوشته فرامز خداداد ارجانی در قالب ۴۶۰۰۰ بیت مثنوی 

۷ ـ کتاب رقص مهتاب : گزیده ای از دیوان اشعار پدرام

۲۷۷ صفحه در  قالب غزل و دیگر قالب های شعری کلاسیک و نیمایی 

۸ ـ سلوم ای پیر:دومین منظومه تاتی در قالب های مختلف شعری با آوانگاری و ترجمه فارسی 

***

کتاب های آماده ی چاپ :

۱ ـ منظومه‌ی سفر به کانون

۲ ـ صدای پای باران

۳ ـ هزار و یک سخن

۴ ـ چارانه های پدرام در سایه سار خیام

۵ ـ کتاب رقص گندمزار

۶ ـ مجموعه شعر های طنز

دغدغه ی شاعر را می توان در مقدمه ای که سال های دور بر روی این منظومه نوشته و درد مندانه به آن اشاره داشته و چه حکیمانه آورده است :«زبان گفتاری "تاتی" یکی از ریشه های اصلی زبان فارسی باستان است که مدت ها قبل از اسلام گویش ساکنان ایران مرکزی بود، و با اندکی اختلاف لهجه قسمت هایی از شمال و جنوب و حتا خراسان بز رگ را هم تحت پوشش خود داشته است. ه م اکنون بصورت پراکنده در بلوک زهراء ، رامند،اشتهارد، قسمتی از طارم علیا، رودبار الموت ، سنگ سر سمنان ، ، قسمت هایی از دماوند ، منطقه ای از اصفهان و حتا بخشی از تاجیکستان شوروی[جمهوری تازه استقلال یافته ای که در زمان نگارش مقدمه سیادِن بخشی از خاک شوروی بود و شاید قسمتی از مناطق دیگر که نگارنده از آن بی اطلاع است] با این لهجه صحبت می کنند. متأسفانه هیچ گونه آثار مکتوبی ازنی گویش به دست مان نرسیده است و با گذشت زمان مورد هجوم دیگر زبان ها نیز قرار گرفت ه است و آمیزه ای از لغات و ترکیبات ترکی ، عربی ، و... به ویژه فارسی کنونی را در خود جای داده ، بسیاری از واژه و اصطلاحات اصلی آن از بین رفته یا در حال از میان رفتن است . از این رو با دلبستگی خاصی که به سنت ها ، آداب و رسوم ، ضرب المثل ها ، بطور کلی به فرهنگ جامعۀ خود داشته و علاقه ای که به زنده نگهداشتن اصطلاحات ، واژه های و ترکیبات زیبا و بسیار غنی این زبان مادری می ورزیدم و از دیر زمانی آرزوی ثبت کتابت قسمتی از فرهنگ و زبان خود را و ارایه ی آن به هم زبانان علاقه مند را در سر می پروراندم در نتیجه قطره ای از این دریا را در قالب ترکیب بندی ارایه می دهم که با آهنگ ترانه های فولکلوریک تاتی سروده شده و گویا قسمتی از آداب و رسوم این سنتها ، بازی های کودکانه ، مراسم عروسی ، عزا ، شب نشینی ها ، کارهای کشاورزی و با غداری در طول سال ، ابزار و شیوه ی برداشت محصول ...است».

شاعر آرمان ها و میراث آباء و اجدادی قوم خود را با هجوم فرهنگ های وارداتی در خطر می بیند و به این باور رسیده است که درنگ جایز نیست و باید به آن بخش از آب نریخته را که دم دست مان بوده واجب است که حفاظت نمود:

« ته آبادابی سیاد ِ ن ته آزادابی سیادن / هچ وَده خدا نیره ته بربادابی سیادن / ته چوما چوشمون دیدیشه / چوما دلون امّیدیشه »

ta ābādābi siyāden / heč vadë xodā niyare / ta barbādābi siyāden / ta čomā čöšmon didišë / ta āzādābi siyāden / čomā delon ömmidišë

(تو آباد باشی سیاد ِ ن، توآزاد باشی سیاد ِ ن، هرگزخدا نکند تو نابود شوی سیاد ِ ن، تو نور چشمان مایی و امید دلهایمان)

«جا قدیمنه خاطرونه/ینده چوشمونم پَرونه/وازیمون میه زارون بی/کیوچینونه ، گَلبرونه/سینما پردی وارینا/اوموَزِ نده جویا جویا»

 qadimnë xāteronë / yendë čöšmonem paronë / vāzimon miyë zāron bi / kivčinonë galbaronë / sinemā pardi vārinā / umvazendë juyā juyā

( ازآن خاطرات قدیمی که پیش چشمانم هستند،آن بازی هایی که با بچه ها درکوچه هاوگذرها می کردیم ،گویی جداجدا بر روی پرده ی سینما می رقصند)

از آنجایی که شاعر زبان تاتی و فرهنگ منطقه ای را که در آن زندگی می کند به خوبی شناخته و با آن ها عمری را سپری کرده و در طول زمان واژ گان محلی که با آنها دست و پنجه نرم کرده است و در چیدمان ، روح کلام همان واژه را که در فرهنگ عامه در هم آمیخته و در دامن شعر قرار می دهد تا ب ا تکیه دادن به تاریخ ، پاره های بجای مانده از همان فرهنگ را حفظ نماید:

» چه قشنگ وه تُرکی دره » / چه قَد خور وه » وَره وَ ره » / وری سویاری پَرونه / نیامون مِدَشت را سره / آ وریش مِوات ماشالاّ / چوما را ده فلش آندا »

če qašang ve törki dare/ č eqad xor ve varë varë / vari suyāri paronë / niyāmon medašt  sarë / ā variš mevāt masala/ čomā   feleš āndā

) چه زیبا بود «تُ رکی دره»، چه قدرخوب بود «ورَه ورَه»، بر ّ ه ای را بر سر راهِ سواری می رقصاندیم او ماشاللهی نثار بره می کرد و پولی به ما هدیه می داد.)

(هرآفتاکوشینه وَرون/میرویتیمون مَلی پَرون/بیشِیَنا چومون اومنیشت/بومِیَنا لوتّه خَرون/هرکه اومنیشت ای خرِ سر/ماشیمون بَریَرا بَریَر)

har āftākušëynë varon / paron mali mirvitimon / bišiyanā čumon umništ / bomiyanā luttë xaron / hrake umništ xare sar / māšimon baryarā baryar

هر روز دم غروب به پیشواز رمه می رفتیم رفتنی سوار چوب ) اسب چوبی ( می شدیم و برگشتنی هرکدام بر خری بی پالان می نشستیم و می تاختیم .)

شعرها ی ابریشمین وی که با رنگ های زینتی گره خورده اند همانند قالیچه ای خوشرنگ در آمده که تاروپودش با آداب و رسوم پیوند دارد و هر سطر از شعر را با شان ه کوب کردن به زیبایی بافته و شده است آنچه که در دست ماست:

«راستی حیف گَردست ننه را/بُمَردَنشِ خیالم ما/بالِمون بَرو جاوه را/از، نُصُر، عبدالله ، عیسی/چُما دَسه ده بیشیه/هرچند آوه عمرش بیه»

rāsti hëyf gardast nanë  / bömardaneš xeyālem  / bālemon baro jāvë  / az nösör abdellā isā / čomā dasë  bišiyë / har čand āvë ömreš biyë

( به راستی حیف شد ننه، مردنش را به یاد می آورم من و نصرت و عبدالله وعیسی برایش گریبان چاک کردیم افسوس که از دستمان رفت، هرچندعمرش راکرده بود )

« خدامِرضیه صاب خاله / جاوامون مِوات چاغّاله / آوه چوماش دُشمون مِدا / جا ماماریون دوخاله / میرویته چومایون پَیه / آمّا بِگِره نیوِیَه »

xodā merziyë sābxālë / jāvāmon mevāt čāqqālë / āvë čomāš döšmon medā /  māmāriyon  xālë / mirvitë čomāyon pëyë / āmmā begerë niviyë

) خدا بیامرزد صاحب خاله راکه به او شغال میگفتیم او هم ناسزا میگفت ونثار مادر بزرگمان میکرد و به دنبالمان میدوید ولی نمیتوانست بگیردمان (

به واسطه ی رشد و گسترش روز افزون تکنولوژی و داد و ستد واژگان بیگانه که عرصه را برای واژگان محلی این روزها تنگ کرده است و در حالت شادابی و خمودگی ، شاعر چاره ای نمی بیند تا با غربال کردن و الهام گرفتن از ایجاز تصویر به حفظ شان برآید که از گذشته های دور برای وی به ارث مانده است و به درستی هم دریافته که می بایست امانت دار خوبی برای آینده گان باشد.

«دالونش بِبه هالش بو/حالش ده اَگِه قالش بو/چارتوپش اَگِه زارون خو/یاگاش پیس پیس فوتبالش بو/اَلَکاش بِبَه ، جا یاگا/بیلیاردش بوردی چوما را»

dāloneš bebë hāleš bo / hāleš  age qāleš bo / čār topeš age zāron xo / yāgāš pis pis futbāleš bo / alakāš bebë  yāgā / bilyārdeš bordi čomā 

(دالانِ ما راگرفت و هال داد، حال ما راگرفت و قال داد، چارتوپ را از بچه - هاگرفت و به جایش فوتبال داد، الک دولک را برد و به جایش بیلیارد آورد)

«کُرسیش اگُو بُخاریش بو/دِوِش بو گرفتاریش بو/شو نشینِ شب چَرَزون/اَگِرچه کوفتِ کاریش بو/تمدّنِ کارگزارون/پُفَکِشون آدا زارون)

körsiš ogo boxāriš bo / deveš bo gereftāriš bo / šonešine šabčarzon / agerčë kufte kāriš bo

tamaddöne kārgözāron / pöfakešon ādā zāron

(کرسی را هم برداشت، بخاری و دود وگرفتاری آورد شب چره های شب - نشینی را گرفت وکوفتِ کاری آورد . کارگزارن تمدّن به بچّه ها پفک دادند)

سوژه ها آمیخته ای از روایات عامه و فلاش بگ به گذشته است و آرام بخش ذهن مخاطب می گردد . پرسوناژهایی که با پیچش روایت ها ، در هم آمیخته و شاعر نمی خواهد کُند و زمین گیر گردد تا به فراموشی سپرده شود.

«آ کلونترون اَکینده/چوما دَسونه بیشینده/روزگارمون ، سیادن/ضای نِوه اَگه می وینده/باینه زندگی جیوَرا/خاوه به مگه چوما را»

ā kalontaron akindë / čomā dasonë bišindë / ruzegāremon siyāden / zāy neve agë mivindë / bāynë zendëgi jivarā / xāvë be magë čomā 

(کجایند آن کدبانوهای خوش سلیقه که از دست مان رفتند ای سیادن اگر بودند روزگارمان این قدر بد نبود دیگرچنان زندگی را مگر در خواب ببینیم)

شاعر با سرودن این منظومه ی بلند و دنباله دار با تاریخی سرکار دارد که در جای جای بندها عمیقاً با آن د رگیر است و برای تجدید آن در کنار ردیف و قافیه های دست و پا گیر که گاهی دست و پای شاعر ار می بندد از جان مایه آمده است و خواسته با تعهد و عشقی که به زبان خویش دارد و با مدد واژگان آن آثار رشک بر انگیزی را برجای گذارد.

«کُله کُله چارشنبی خو/واجمه که اوّلِ شو/مایوم چیمیش مِوات پابا/دو سه کویه وَ رَکه بو/آتِش بِزَنا اووَزا/آتِشِ سره بِوَزا)

kölë kölë čār šanbi xo / vājemë ke avvale šo / māyom čimiš mevāt pābā /   kuyë varakë bo / āteš bezanā uvazā / āteše sarë bevazā

ازچارشنبه سوری بگویم که اوّل شب مادرم می گفت بلند شو و دو سه تلِّ وَرَک (نوعی خار) بیاور، آتش بزنید برقصید و برآتش بجهید.)

«عیدِ پی سینزه بَدَل وِه/شیرین وِه، قند وِه، عسل وِه/قشنگ وِه تِتون بِخِندن/نغمه وِه، شِعر وِه، غزل وِه/«اَدَل بَدَل سینزه بَدَل / سال دیگه بچّه بغل»

ëyde pëy sinzë badal ve / širin ve qand ve asal ve / qašng ve teton bexendan / naqmë ve šeʼr ve qzal ve / adal badal sinzë badal / sāle digë baččë baqal

(بعد ازعید سیزده به دَر بود . شیرین بود، قند و عسل بود زیبا بود ترانه خوانی دختران که گویی نغمه و شعر و غزل بود)

نغمه های ساده و پرمحتوا در حین زیبایی کلام تاتی ِ این مجموعه دامنه ی وسیعی از نظریه های مردم شناسانه را با خود دارد و در قطعیت فرهنگ مردم یک دایرة المعارف زبان تاتی به حساب می آید و در دیگر سو و در نگریستن به مو ز اییک واره ی فرهنگ اقوام ایرانی ب خ شی از تاریخ و فرهنگ شفاهی مان در آن نمایان گشته است:

«زارونی واتن پابِنده/فِر گَردِنده مردابِنده/چِمه دردِ دل جانا را/واتَن تا حالّیا بِنده/واتن بی وفا نِبِنده/اِشته خو جویا نبنده»

zāroni vātan pābendë / fer gardenedë mardābendë / čeme dared del jānā  / vātan  hālliyā bendë / vātan bi vafā nebendë / eštë xo juyā nebendë

(به فرزندانت بگو برخیزند و مرد شوند، درد دل های مرا به آنان بگو تا آگاه گردند، بگو بی وفا نباشند و از تو جدا نشوند)

یکی از زیبایی های منظومه ی سیاد ِ ن این است که شاعر خواسته در جهت بازگشت به خویشتن در بازخوانی ب ه گذشته رو در روی نَسَب سازی ای جعلی و د استان سرایی های افسانه ای ایستادگی کند که در این سال ها به اشکال گوناگون به جان فرهنگ اصیل گذشته مان افتاده و می خواهد بگوید تا از آن غاف ل نباشیم :

« ته چِمه چُشمیش، دَسِم، پام / چِمه دل، زُبون، همَندام / ته چِمه «پدرام شهر»یش / ا ز ده ییمه اِشته « پدرام « / تا یون دِرِمه موتونِم / از اِشته قَدِر موذونِم

ta čeme čöšmiš dasem pām / čeme del , zobon hamandām / ta čeme pedrām šahriš / az  yëymë eštë " pedrām " /  yon deremë mötönem / az eštë qader mözönem

تو چشم منی، دستم ، پایم ، زبانم و همه ی اندامم .تو «پدرام شهر» منی من هم پدرام تو هستم . تا جان و توان دارم قدر تو را خواهم دانست » پدرام « من هم ).

شاعر بخوبی می داند که در این مدل از شعرها ، ا ثر صرفاً یک ابزار بیان مطلب است تا تصاویر در خدمت توصیف و تشریح وقایع قرار می گیرد.

***

استاد علی پدرام همانند هژار ، هیمن در زبان کردی ، افراشته در گیلکی و در زبان شعر ترکی شهریار زمانه ی ماست. نیاز است اساتید دانشگاه و آن هایی که قلم در دست دارند و در این وادی قلم فرسایی می کنند، از کنار آثار رشک بر انگیزی که تنها یک نمونه از آن که «سیادن» استاد پدرام باشد را می بایست نسل امروزی در استان های دور دست که به زبان تاتی تکلم می نمایند بدانند که پیر پیشکسوت و پدر زبان تاتی چه آثاری را با این زبان شیرین خلق کرده است؟ البته باز تکرار می کنم منِ تالش زبان این اجازه را به خود نداده و نمی دهم وارد حریم این اثر ذیقمت شوم و با پوزش از این فرهیخته ی نازنین تات زبان تنها می توانم گله گذار از تات زبانانی باشم که وظایف شان است تا در این وادی ورود کنند . اگر کُردها این هژار و هیمن تات زبان را می داشتند اروپا را با آن فتح می کردند و ما در استان گیلان چرا نبایست از آثار چنین اساتیدی بی خبر بمانیم ؟ .

در سهام منظومه های محلی زبان های ایرانی «سیادِن» خواندنی و در تاریخ ماندنی است و تات زبان های جهان هستی تلاش های «علی پدرام» را از یاد نخواهند برد.چرا که سیادِن در محتوا و ساختمان منطبق با فرهنگ عامه ، همانگونه که در بالا آمد یک شاهکار است و آنچنان لطیف و صمیمی ست که شاعر از در هم آمیختن واژگان تاتی معجونی ساخته که همچون قند در دل خوانند ه آب می شودو آیندگان را هم شربت گوار ا خواهد بود تا از خنکی طرح مباحث پایه ای که در شعر نمایان است لذت ببرند.

 

 


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: